پرهام اقای خاص2
به نام خدا
1- پرهام در خانه ی مادر و کودک. هوا خوب بود و پرهام اجازه داشت که همراه دو تا علی و یه بردیا برن و با ماسه ها و به قول خودش با (اخ) بازی کنند.
بقیه ی عکس ها و نوشته ها در ادامه ی مطلب!
شنیده بودم که بچه ها از این جور بازی ها خیلی خوششون می یاد و واقعا دیدم که پرهام چقدر علاقه نشون می ده. بیشتر از یک ساعت و نیم توی این محوطه نشسته بودیم. و جالبه که این بار با گریه ی شدید! اومد خونه! بهش قول دادم وقتی هوا خوب شد دوباره بریم.
2- من خودم به کتاب خوندن خیلی علاقه دارم و تقریبا بیشترین چیزی که توی دنیا دارم کتابه. کتابهای من همه جا هستند. روی میزها توی قفسه ها توی کمدها روی مبل ها توی کیفها و....همیشه دوست داشتم بچه ام اهل کتاب خوندن باشه. و از اون جایی که بابای پرهام خیلی به مطالعه مثل من علاقه نداره کمی هم نگران بودم!! البته الان بگم این فسقلی روی منو کم کرده که هیچ منو خسته کرده! از بس از صبح تا شب در حال مطالعه هستیم! تا می خواهیم چیزی بخوریم می گه: مامان! نه نه! یعنی کتابهای نی نی رو بخونیم. بعد می ره و دونه دونه یا یهویی 5-6 تا کتاب رو با هم می یاره. البته خدایی اش وقتی کتاب می خونه اشتهاش بیشتر می شه که خب خوبه چوت پرهام کم غذاست و بیشتر مثل خودم میوه می خوره تا غذا. جالبه که موقع حتی چای و میوه خوردن هم باید بخونیم. موقع خواب که دیگه هیچی! یه کتاب داره به زبان انگلیسی خاله لیلا براش خریده. به اسم بدتایم. (وقت خواب). برای یادگیری اصول خوابیدن خوبه. خیلی هم باسلیقه طراحی شده و توی شب برق می زنه. اقا یه جایی توی کتاب مامانه داره به بچه ها شیر می ده بخورن و بخوابند. من از این عکس استفاده کردم و به پرهام یاد دادم که شیر لیوانی خوردن خیلی خوبه و...حالا دیگه هروقت به اون صفحه می رسیم( ببینید امکان داره چندبار برسیم در روز؟!) می گه باید شیر بخوریم تا قوی بشیم!