چند پیام اخلاقی از پرهام می شنویم!
به نام خدا
سلام. اونقدر درگیر شلوغی زندگی و دوره ی بزرگسالی مون شدم که بعضی وقتها یادم می ره چه جوری می شه خوب باشم. شاد باشم. قوی باشم. یه جایی خونده بودم که مادری باعث افتخار زنه. من فکر می کنم این افتخار نصیب زنی که بچه ای رو به دنیا می یاره نمی شه بلکه نصیب زنی می شه که به رشد تکاملی و روز به روز فرزندش نگاه می کنه و سعی می کنه نقشی توی بزرگ شدنش داشته باشه. وقتی نصیبش می شه که رنج خردسالی و ضعف عزیزش رو درک می کنه و برای برطرف کردن کوچکترین ازردگی یا ناتوانی فرزندش راحتی خودش رو کنار می گذاره. پرهام مثل همه ی بچه ها, خردسال نازنینیه که به من خیلی چیزها یاد می ده. یاد می ده وقتی منتظرم آروم باشم. وقتی کار می کنم تمرکز داشته باشم حتی اگر اون کار نقاشی کردن از روی تفریح باشه. وقتی به طبیعت نگاه می کنم دنبال معجزه و شگفتی باشم فکر نکنم همه چیز عادی سر جای خودشه. پشتکار زیادی داشته باشم حتی اگه مامانم اجازه نمی ده که قابلمه ی پر از لوبیاهام رو بگذارم روی اجاق گاز اونقدر بهش نگاه کنم تا راضی بشه! وقتی دارم با گرد لیموها بازی می کنم و اونها رو مثل ماسه هی می ریزم و جمع می کنم راحت باشم و اسوده به نتیجه ی کارم که یاد گرفتن مفهوم های زیادیه فکر کنم نه ریخت و پاش دور و برم چون اونها حتما مرتب می شه! ( به تطبیق عکس ها با متن دقت شود)
و از همه مهم تر این که زندگی غیر منتظره است. هر روز منتظر بهترین باشیم.