اصطلاحات کاربردی آقای خاص!
به نام خدا 1- پرهام درحال خوابیدن: مامان من از خواب ذلت می برم!...منظور همون لذت بود! 2- خاله نسرین: پرهام مهدکودک خوش می گذره؟ پرهام بعد از جابجاشدنی دیدنی شبیه مدیر کل ها روی صندلی اش گفت: متاسفانه نه! 3- در حال بازی و گپ و گفت با دوست خیالی اش: می دونی آدم متاثر می شه!؟؟ 4- مامان من دوست دارم 3 تا تانک داشته باشم. ا- تانک واقعی 2- تانک اتوماتیک! 3- تانک خیالی. من: تانک خیالی یعنی چی؟ پرهام: یعنی تانکی که سریع هی بیاد و بره عین خیالش نباشه!!! 5- مامان توی مهد سامیار منو هل داد من خوردم زمین و پام درد گرفت! آخ آخ چقدر درد می کنه و بعد از 3-ز مهد اومده بود با یادآوری این خاطره-که بعدا معلوم شد خیالی بیش نبوده!- شروع به لنگیدن...
نویسنده :
مامان پرهام
20:52