پرهام و خاله شادونه!
به نام خدا
حدود 2 هته ی قبل خاله شادونه اومده بود مشهد. توی یکی از سالن های نمایشگاه بین المللی مشهد 2 روز 5 شنبه و جمعه جشنی برای بچه ها با حضور خاله شادونه برپا شد! ما هم رفتیم. علاوه بر پول بلیت-نفری 10000تومان- 20000تومان هم دادیم تا پسر نازنین مون با خاله شادونه عکس خصوصی بندازه. وقتی پرهام رفت بغل خاله شادونه, ایشون گفت: گریه نکنه!؟ و ایشون نمی دونست که پرهام ما چقدر به کلماتی مثل گریه, خسته, ناراحت و ...حساسه و با شنیدن اونها اشکش درمی یاد! خانم یا آقایی که شما باشی, پرهام با شنیدن کلمه ی گریه شروع کرد به گریه کردن و نتیجه ی عکس ها این شد:
توی این عکس آخری من پرهام رو بغل کرده بودم ولی بازهم ناراحت بود و سرش پایین! الهی قربونش برم. خاله شادونه یا خانم ملیکا زارعی دختر خیلی خوب و مهربونیه. خیلی خون گرم و کمی هم خجالتی. با آرزوی شادی و سلامتی برای ایشون.
یکی از مامانها می گفت بابا ما شادونه هم نشدیم که برای گرفتن عکس باهاموبهمون پول بدن؟...دیگه خب! هر کسی یه نفر می شه....