پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام و عمل دماغ واقعی!

1391/10/27 18:42
نویسنده : مامان پرهام
2,478 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

از دست این بچه ها!...دو سه روزی بود که می دیدم پرهام دیگه گوش شیطون کر! حالت سرماخوردگی نداره ولی بازهم هر چند وقت یک بار داد می زنه: اب دماغ!چشمک...یعنی مامان بیا و آب بینی منو تمیز کن! اول فکر کردم شاید حساسیت داره چون خودم یه زمانی داشتم. ولی وقتی خواب بود توی بینی اش رو نگاه کردم -چون دیده بودم که فقط از سمت راست بینی اش فقط اب می یاد- دیدم ای دل غافل! یه چیز سفیدی کاملا سمت راست بینی رو بسته. پرهام تودماغی حرف می زد با دهن نفس می کشید و آبریزش بینی داشت و با دندونهای خرگوشی نازش که عاشقشونم کاملا علامت های داشتن لوزه ی سوم رو داشت! ای خدا! لوزه ی سوم! همونی که فقط با جراحی باید برش داشت نه با دارو حل می شه نه با مدارا خوب می شه چون فرم بینی و صورت بچه رو تغییر می ده! اعصابم بهم ریخته بود. استرس داشتم. همه جا تعطیل بود. شبانه رفتیم کلینیک سلامت کودک. دکتر گفت: احتمالا چیزی گیر کرده قطره و شربت می دم ولی برو اورژانس. ما هم نرفتیم. راستش از شلوغی بیمارستان خاطرات خوبی نداشتم. روز یکشنبه به مدرسه زنگ زدم نمی یام. یه حسی توی قلبم می گفت باید زودتر کاری بکنم. همین الان. یه اسم از یه دکتر خوب حلق و بینی داشتم که صبح ها می ره مطب شماره شو گرفتم و هی زنگ زدم ولی بابا هنوز نه هم نشده بود. ته دلم آروم نبود. یه اسم به ذهنم رسید: درمانگاه تخصصی شوریده. زنگ زدم. گفت امروز روز متخصص حلق و بینی است شماره اش هم داره نموم می شه بدو بیا! پرهام رو بیدار کردم و باهاش صحبت کردم و رفتیم. ساعت نه نشده بود. دکتر ساعت 11 می اومد 12 می رفت. با پرهام رفتیم فروشگاه پروما. چون نزدیک و خوب بود. شهربازی و کافی شاپ بسته بود. تخم مرغ پرهام رو بهش دادم و چرخیدیم تا اومدند! هواپیما و سه بار ماشین سوار شد و خرید کردیم و رفتیم درمانگاه. ساعت 11ونیم نوبتمون شد. دکتر سیف الله کسایی. مردی نسبتا مسن لاغر اندام جدی. تا پرهام رو دید و معاینه اش کرد گفت: چیزی هست! سرش رو محکم بگیر تا درش بیارم. روی میزش پر بود از وسایل عجیب و ترسناک. اول بینی پرهام رو شست و بعد با هزار زحمت من و خودش و گریه های دلخراش بچه ام یه چیزی رو از توی بینی پرهام دراوورد. همش فکر می کردم دکتر اشتباه کرده و الان لوزه ی سومش گیر می کنه و ....(عدم اطلاعات پزشکی)...اونقدر به هم چسبیده بود که اول فکر کردم ادامسه! ولی دستمال کاغذی لوله شده بود! یا خدا!...از بینی اش خون اومد. و گریه گریه...دکتر براش انتی بیوتیک نوشت و قطره ی بینی. به من گفت: مراقبش باش کنترلش کن. گفتم: عواقب داره؟ گفت: منظورم بچه است!...گفتم: لوزه ی سوم نداره؟ گفت: اینی که من می بینم لوزه ی ششم داره!...از خود راضیولی راحت شدیم. خدارو شکر. شکر شکر. دستمال کاعذی به خاطر حالت سلولزی و جنسش هر چی خیس بخوره بیشتر عقب می ره و سخت تر می شه...دلیل دلشوره ام شاید این بود. اومدیم بیرون به پرهام می گم: مامان خوشحال باش راحت شدی ببین صدات خوب شد درست شد....گفت: نمی خوام خوشحال باشم....تا اون لحظه اعتراف نمی کرد که چیزی توی بینی اش کرده ولی بعد از دیدن مدرک جرمش اعتراف کرد که توی مهدکودک شیطونه گولش زده و دستمال کاغذی کرده توی بینی اش!...توی داروخانه هم یهو گریه کرد و گفت: مامان! آقای دکتر بد بود. ترسیدم. داشت می لرزید. دستهای کوچولوش رو گرفتم و گفتم: حق داری عزیزم! منم ترسیدم. آروم شد...راستش اصلا دوست نداشتم بگم نه چیزی نبود خیلی هم خوب بود و تو کار بدی کرده بودی و....پرهام نیازی به نصیحت و روی اعصاب رفتن من نداشت نیاز به یه همدل داشت. یه کسی که دردش رو درک کنه و من کرده بودم چون توی بغل من بود که دیدم چقدر اون وسیله ترسناک و فلزی و سرد بود و دردناک. روزهای سختی بود. خدایا ممنونم که تموم شود.

این عکس مربوط به روزیه که با بچه های مهد رفتیم شهربازی سینما پیروزی.

پرهام در شهربازی سینما پیروزی1

پرهام به قول خودش سوار ماشین خاکبرداری یا لودل شده! و مثلا لبخند زده تا من ازش عکس بگیرم.

شهربازی2

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

پیانیست
28 دی 91 10:05
دلم خون شد. گریه مو در آودری.
الهام مامان پرهام
28 دی 91 18:56
سلام ای وااای مامانی ! یعنی تمام بدنم میلرزید داشتم توی مطب دکتر رو میخوندم الهی بگردم چه دردی کشیده میدونم چی کشیده ... ایشالا دیگه ازین اتفاقا نیفته
مهشید
5 بهمن 91 14:10
سلام فکر کنم اگه منم جای پرهام بودم می ترسیدم.. من همسن و سال پرهام بودم لوزه سومم رو عمل کردم! مامانم می گفت لباس بیمارستان اندازه ام نمیشد.. چند بار تاش زدن تا خوب شد برام