پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام و ارائه ی انواع خدمات!

1391/5/2 21:36
نویسنده : مامان پرهام
1,314 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

 

پرهام اصولا عاشق ارائه ی خدماتهاز خود راضی مثلا نگاه کنید این جا به طور خود جوش بعد از کلاسش توی مهد کودک, داره به مربی شون کمک می کنه تا صندلی ها رو از توی حیاط ببرند توی کلاس! با چه هن و هونی!قلب

پرهام و صندلی

توی مهمونی ها بلند می شه می ره شیرینی و میوه-دونه دونهچشمک-تعارف می کنه. حتی اگه ما میزبان نباشیم!خوشمزه

می یاد التماس می کنه که برای من ظرف بشوره و بعد از کلی ارشاد من که راه به جایی نمی بره و تسلیم شدن بنده! می ره روی صندلی و ظرف می شوره! چه شستنی!متفکر خودش و لباسهاش و سینک ظرفشویی و تا شعاع یک متری اطرافش خیس و پر از اب می شوند!هیپنوتیزم

تصمیم گرفته سه شیفت کار کنه:

شیفت صبح: معلم باشه و مثل مامان و باباش به نی نی ها درس انجام بده( به زبان پرهام!) از خود راضی

شیفت عصر: دکتر بشه و معاینه کنه! چشمک

شیفت شب: بره آشغال پرت کنه بالای ماشین شهرداری و بعد بلند بگه: هی بیو!(هی برو!)عینک

جالبه اینه که در کمال معصومیت به من میگه: مامان من این غذا رو- هر بار که از غذایی خوشش می یاد- خوب هام (خوب می خورم) قوی قد بالا( تا قوی و قدبلند بشم) بعد ماشین شهرداری آشغال پرت هی برو!قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

فرشته مامان امین رضا
30 تیر 91 19:43
سلام خداحفظش کنه بده بچه سه شیفت کارکنه فعاله ماشااله باتولدآپم
محمدحسین عشق جاودان
30 تیر 91 20:13
سلام عزيزم .شيرين زبونم .عزيزدلم دلم براتون تنگ شده بود گلم .ماماني مهربون خوبي گلم
پارمیدا
30 تیر 91 20:27
فدای اون مهربونی و معصومیتت
مامان ارمیا
31 تیر 91 11:13
الهی جیگرتو بخورم. آخه شهرداری هم شد کار؟؟؟ حداقل مهندس معماری بشو برو شهرداری عسل خاله. از دست شما ووروجکها.
$@L
31 تیر 91 11:51
چه بچه پركاري!
بابا محسن
31 تیر 91 13:54
سلام - ماشاالله پرهام جون هم واسه خودش مردی شده -
مامان ماهان
1 مرداد 91 8:58
به به چه پسر فعالی این همه کارای خوشگلت منو کشته
مامان آراد(خاطره)
1 مرداد 91 13:38
آفرین به پرهام مددکار... بوسسسسسسسسسس
زهرا مامان قاصدك
2 مرداد 91 11:16
چه بامزه ، چقدر فعاله الهي
Ghazi
2 مرداد 91 22:23
سلام. اختیار دارین دشمنتون شرمنده این چه حرفیه، این کوچیکترین کاری بود که از دستم بر میومد دشمن؟! نه بابا همه شما رو دوس دارن اشتبا می کنین اوناییم که تحت تاثیر تبلیغات قرار می گیرن بذارین بگیرن می گن قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری، البته امثال من هم که نه زرگرن نه گوهری ارزش کار شما رو متوجه میشن پس کسی که قدر ندونه خودش ضرر کرده آخی آشغالی ) چه تفاهمی!! منم به مامانم میگم مدرکمو که گرفتم میخوام برم آشغالی شم قبول نمی کنن که مرسی که سر زدین
مامان طاها
5 مرداد 91 18:55
چه پسر گلی. مامانش اسفند یادت نره. چقدر با نمکی تو. بوس برای پرهام جونی.