پرهام و ارمیا
به نام خدا
هفته ی قبل ما خوشحالتر از قبل بودیم چون ارمیا و خواهرم و بابای ارمیا مهمون ما بودند. بمیرم بچه ام اونقدر از رفتن مهمونها دلتنگه که هی منو توی موقعیت هایی که اونها بودند قرار می ده. مثلا دیروز که می خواستم بهش سوپ بدم گفت که بریم توی آشپزخونه روی زمین بشینیم و من چادر رنگی سرم کنم! تا بشم شیکل!! خاله و اون بشه شیکل ارمیا و سوپش رو بخوره!
چند تا عکس از بچه ها. با تشکر از عمو محمد یا به قول پرهام عمو ممدددد!
چند تا عکس زیر مربوط به شبی می شه که با هم رفتیم کلوپ پاندا. یه جای جالب و باحال برای بچه ها.
این عکس ها روز جمعه گرفته شدند. یه سری رفتیم پارک کوهستانی خورشید. ته هاشمیه.
ارمیا توی اتاق پرهام سوار بر کامیون!
جنگل جادویی پروما
پی نوشت:
بابای پرهام معلم نمونه شده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی