پرهام آردی!!!
به نام خدا
امروز پرهام نمی دونم چرا به نظرم می اومد که بی حوصله است. موقع صبحانه خوردن که خوب هم نخورد می گفت بریم دد! بعد هم هی بهونه می گرفت و می گفت: دگی آپپ! (مراجعه شود به لغت نامه2). دوتا پست پایین تر! بعد هم رفت تو نخ: آرت کیک! دیدم آخرین گزینه بهترینه و شروع کردیم به جمع آوری مواد لازم. تصمیم گرفتیم با پرهام( یعنی من شکل بیسکوییت رو نشون دادم و ایشون تایید فرمودند) که بیسکویت نارگیلی با کرم لیمویی درست کنیم! پرهام جون بازهم هی بهونه می گرفت و می خواست مواد رو زودتر یا بدون دلیل باهم مخلوط کنه و فاتحه ی بیسکوییت رو بخونه! ولی وقتی دید من یه پاکت جدید آرد ذرت اووردم اون ازمن گرفت و بی خیال کارهای من شد. ببینید چه کرده با خودش و آشپزخونه!ما روی سرامیک آشپزخونه موکت و روی اون گلیم فرش انداختیم تا کاملا مناسب و مساعد برای این روزهای تفریح بچه ی نازنین مون باشه. چه کنیم حیاط نداریم امکانات نداریم! ولی می خواهیم پسرمون بهش خوش بگذره!
البته باید بگم این کارها دور از چشم باباامیر اتفاق می افته چون بابای پرهام از خونه ی نامرتب خوشش نمی یاد! ولی باور کنید در عرض 10 دقیقه بعد از خوابیدن پرهام آشپزخونه تمیز شد!