پرهام آقای خاص!
به نام خدا
سلام. ما فردا داریم می ریم تهران. شاید تا مدتی نتونم این جا چیزی بنویسم البته لپ تاپم رو می برم و اگه فرصتی شد می نویسم. به هرحال الان به طور خلاصه چند تا مطلب رو می نویسم:
۱) کار پرهام دیگه به این مرحله رسیده: پریز و درآوردن سیم تلفن از اون و دوباره فشاردادنش!
و من پشت صحنه همش دارم می گم: مامان یواش! مامان ولش کن! ماماننننننننن!
۲) چند شب پيش رفتیم فروشگاه کیان سنتر و به دلیل ضعف من رفتیم طبقه ی بالای فروشگاه و غذا سفارش دادیم. بچه ام برای اولین بار نشسته بود پشت میز رستوران! و کلی ذوق می کرد! به ادمها می خندید و سیب زمینی سرخ کرده می خورد و هی چنگالهای پلاستیکی رو می انداخت زمین و به آقای چاقی که با خانمش داشتند می رفتند دست تکون می داد! عزیزم! بچه ام مثل خودم همیشه خوشحالی اش رو نشون می ده حتی اگه کسی بهش خیلی محل نده! قربونش برم!
۳) جاتون خالی دیروز برای اولین بار توی عمرم کباب کبک درست کردم. ولی پرهام فقط یه تکه ی کوچولو خورد و به جاش ظرف سالاد رو تا آخر خورد حتی تکه های پیاز رو!
امیدوارم سال نوی خوبی داشته باشید و به همه خوش بگذره. به همه ی اونهایی که منتظر اومدن نی نی شون هستند و همه ی اونهایی که امسال نی نی شون رو کنارشون دارند و به همه ی مردم دنیا! سال خوبی داشته باشید و سلامت و شاد و پیروز باشید. پارسال پسر من ساعت ۱۲ و ۵۰ دقیقه ی ظهر ۲۹ اسفند به دنیا اومد و ما رو حسابی غافلگیر و خوشحال کرد. بزرگترین و بهترین عیدي خدا به ما