پرهام و رکوردی که جابجا شد!
به نام خدا
به این عکس خوب نگاه کنید! به هارمونی لباسهای پرهام! و نوع فیگورش کنار شن کشی که باهاش نشست و خاک باغچه ی خونه ی مامان بزرگ رو ریخت به هم!...بله!..شب قبل از این روز ما شام به منزل عموی پرهام رفتیم. جای شما خالی. مثل همیشه به من که خیلی خوش گذشت البته با یه اتفاق خیلی ساده این مهمانی برای من ماندگار شد!...
عمو علی تازه خونه شون رو عوض کردند. مبارکشون باشه. ما برای دیدن منزل نو رفته بودیم. پرهام توی راه بغلم خوابید. داشتم با عمه مهین صحبت می کردم که یهو احساس کردم گرم شدم!...بله تا ته لباسهام! گرم شد و خیس! رسیدیم اونجا و من بعد از خوابوندن پرهام روی رختخوابی خاص! حمام خونه ی ریحانه اینا رو به عنوان اولین مهمان افتتاح نمودم! و یه دست کامل لباس از مادر خانواده دریافت و کلا با یه تیپ دیگه توی مهمانی حاضر شدم!...
حالا این بماند...من طبق معمول و مرسوم یه دست لباس همراهم برای پرهام داشتم اونها رو عوض کردیم. شب اومدیم خونه ی مامان بزرگ و خوابیدیم. جالبه بدونید پرهام کلا توی مهمونی خواب بود از بس توی خونه ی پدری من با ارمیا به معنی کامل اتیش سوزونده بودند طوری که ایشون فرصت به دستشویی رفتن رو پیدا نکرده بود! خلاصه اومدیم و خوابیدیم. دوباره دم دم های صبح پرهام لباسش رو خیس کرد. حالا من موندم که چه کنم؟ ساک سفر و وسایل پرهام خونه ی پدرم بود. پرهام بدون شلوار مونده بود...در این مرحله عمه مهین عزیز لطف کردن و پرهام رو از بی آبرویی احتمالی نجات دادن! چه جوری؟ با دوختن سریع یک عدد شلوار!...شلوار سر سفره ی صبحانه اندازه گیری بریده و دوخته شد!...واقعا دستتون درد نکنه.
این بود خاطره ی ما از این شلوار و این آقا پرهام! ...جالبه پرهام ماه هاست دیگه کار خلافی از اون جهت نمی کنه! ولی توی سفر به تهران به دلیل مشغله ی زیادش در جهت ترکاندن خانه ی همه ی میزبانهای ما و نداشتن فرصت برای رفتن به دستشویی این رکورد رو جابجا کرد! این شما و اینم پرهام!