خرابکار یا تعمیرکار؟
به نام خدا
۱-
۲-
دو شب قبل که بابای پرهام هنوز نیومده بود خونه؛ و پرهام طبق معمول توی بغل بنده در حال گشت زنی توی اتاق ها بود یهووووووو چشمش دوباره افتاد به اتو که توی کمد دیواری بود! با همون روش جالب همیشگی اش یعنی زدن به پهلوی من و سر و صدا کردن منو مجاب کرد اتو رو بهش بدم و شد آن چه که می بینید! البته طفلکی پسرکم کلی تلاش کرد که اتو رو درست کنه ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی