طعم آب نبات
به نام خدا
از مهد برمی گشتیم به روال همیشگی و عادت مالوف! به فروشگاه بامداد سری زدیم و خرید کردیم و بعد هم رفتیم به قتادی حاج بادوم. می خواستم کمی مغز گردو بخرم راستش گردو داریم حال شکستن شون رو ندارم! کمی هم اب نبات خریدیم. من ساده فکر می کردم اب نبات ها 3000 تومانه نگو 30هزار تومان بوده! خلاصه اومدیم و توی راه از اون اب نبات های خوشگل برداشتیم و خوردیم. پرهام گفت: مامان برای تو چه مزه ایه؟ من گفتم: پرتقالی برای تو چی؟ ایشون کمی آب نبات رو توی دهن کوچولوش جابجا کرد و با تفکر فرمود: انبه ی له شده!...کمی بعد: نه دو تا انبه ی له شده با یه پرتقال! ....یعنی ایشون میزان و تعداد میوه های به کار رفته رو تشخیص داده بود! و البته کیفیت اونها رو...
این عکس مربوط به روزیه که من و پرهام داشتیم از سفر دو نفرمون به سمنان برمی گشتیم. تعطیلات اربعین رفتیم به دیدن خانم دکتر مریم سجادی. 3 روز اونجا بودیم. بهمون خیلی خوش گذشت. یاد ایام خوابگاه بخیر. البته مریم یه خونه ی شیک و تر و تمیز داره. ولی روال زندگی 3 روزه ی ما خوابگاهی بود. پرهام هم همش پای کامپیوتر بود یا می نشست و درباره ی صحبتهای ما نظرهای عجیب می داد!