انقضای کلید!
به نام خدا
به امیر گفتم: کلیدی که دست من و پرهام هست- یعنی هردوشون- در رو باز نمی کنن و من الان مجبورم همش زنگ خونه ی خانم موسوی همسایه ی طبقه ی پایینی رو بزنم تا در رو برام باز کنن. امیر با تعجب گفت: اااچرا؟ پرهام با یه اعتماد به نفس خوشگلی گفت: فکر کنم تاریخ کلیدا تموم شده!...آره دیگه همین طوره!
و ما هم تایید نمودیم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی