پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 12 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام و سرقت مسلحانه!

1392/9/23 19:40
نویسنده : مامان پرهام
1,209 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

با پرهام رفته بودیم بانک ملی شعبه ی پردیس. منتظر نشسته بودیم تا نوبتمون بشه. شلوغ بود. پرهام به همراه یه اسلحه که توی عکس در ابعاد واقعی دیده می شه اومده بود. توی شلوغی راه می رفت, سر اسلحه اش رو به سمت سقف می گرفت و می گفت: ما اومدیم پول دزدی کنیم!

من-توی ذهنم-: ای وای خاک عالم! همینم مونده بشم دزد! بچه بیا بشین! کلافه

من-در واقعیت-: پرهام جان بیا بشین! ( با تاکید بر جان!)مژه

پرهام: نه ما اومدیم پول دزدی کنیم.یول

من دیگه بی خیال نشستم سرجام. گذاشتم بچرخه و حرف بزنه. چون دیگه مطمئن شده بودم به قیافه ی من و پرهام نمی یاد دزد باشیم!ابرو

چند دقیقه بعد پرهام اومد و نشست روی صندلی. با اسلحه در دست! من داشتم برگه های بانک رو پر می کردم. یه دفعه شنیدم پرهام می گه: مامان پام گیر کرده درنمی یاد.

اولش بی خیال شروع کردم به آرومی رفتار کردن و سعی در خارج کرده پای پرهام نمودم. ولی بعد دیدم نه خیلی بدتر از این حرفهاست. پرهام داد می زد مردم جمع شدند. دو نفر آقا هم هرکاری می کردند فایده ای نداشت. پای قلمی پرهام از قسمت زانو گیر کرده بود و حتی نمی شد چرخوندش آقاهه می گفت می شکنه نچرخونید!...دیگه کم کم داشتم به آتش نشانی فکر می کردم که با معجزه ای پای پسرکم اومد بیرون. ماجرا حدود 5-6 دقیقه طول کشید پرهام هم گریه کرد منم ناراحت شدم و آزرده.

البته بعدش کلی خندیدیم. چون وقتی شب برای بابا ماجرا رو تعریف کردیم بابا امیر به پرهام گفت: اون صندلی ها که اونطور پای تو رو گرفته بودن و ول نمی کردن مامورهای مخفی پلیس بودن!نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بهارک
24 آذر 92 2:37
بمیرم برای پرهام جونم پاش درد گرفته. منم یه بار تو خوابگاه ها از جلوی خوابگاه 5 که داشتم رد میشدم پام گیر کرد و باورت بشه یا نه هنوز ورم داره. خاله جونم زودی بزرگ بشو یادت میره.
مامان پرهام
پاسخ
هه هه هه! منم یه بار پام لای میله های همون جلوی در خوابگاه 5 گیر کرده!اونم می دونی چه روزی/ روزی که با دکتر منصور حسینی امتحان مکانیک داشتیم. با شبنم و سپیده هی فکر می کردیم چه کنیم؟ پام رو قطع کنیم کفش نوی منو بی خیال شیم یا بگیم کل کلاس بیان توی محوطه ی خوابگاه امتحان بدیم!
بهارک
28 آذر 92 1:53
جالب بود واقعا از خنده مردم.
مهدی
1 دی 92 14:49
منم یادمه! اتفاقا یه بار پای من هم گیر کرد همونجا!!! ولی فرقش با شما دو تا این بود که نه پام آزد شد نه پامو قطعش کردن!! بلکه یه تیکه از همون خوابگاه 5 هنوز به پام گیر کرده!!!!!!!
مامان پرهام
پاسخ
عجب!یعنی چی؟ توضیح نداره؟